۳۸۸- دولت وصل دردم از یاراست و درمان نیز هم دل فدای او شد وجان نیز هم این که می گویند آن خوشتر زحسن یارما این دارد وآن نیز هم دوستان در پرده می گویم ولی گفته خواهد شد به دستان نیز هم هردو عالم یک فروغ روی اوست …
۶۰- مست باده ازل در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می صاف و سفینه غزل است جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است نه من زبی عملی درجهان ملولم و بس ملالت علما …
۳۵۹- هفت خانه چشم شممت روح و داد و شمنت برق وصال بیا که بوی ترامیرم ای نسیم شمال احادیا به جمال الجیب قف وانزل که نیست صبر جمیلم زاشتیاق جمال حکایت شب هجران فرو گذاشته به به شکر آنکه بر افکند پرده روز وصال بیا که پرده گلریز …
۴۰۵ – عشق ازی و جوانی عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام مجلس انس و حریف همدمو شرب مدام ساقی شکر دهانو مطرب شیرین سخن همنشینی نیک کردار و ندیمی نیکنام شاهدی از لطف و پاکی رشکآب زندگی دلبری درحسن و خوبی غیرت اه تمام بزمگاهی دلنشان چون قصر …
۴۸۶- جام می نصیب من چو خرابات کرده است الله درین میانه بگو زاهد ا مرا چه گناه کسی که در ازلش جام می نصیب افتاد چرا به حشر کنند این گناه ازو د رخواه بگو به صوفی سالوس خرقه پوش دورو که کرده دست درازی و آستین کوتاه تو …
۵۶۸- دل رفت یا مبسما یحا کی درجا من الکلالی یارب چه د رخور آ«د گردش خط هلالی حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی دل رفت و دیده خون شد تن خست و جان برون شد فی العشق معجبات یاتین بالتوالی …
۳۳- لطف حق برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت که خدا در ازل از اهل بهشتم نسرشت یک جو از خرمن هستی تنواند برداشت هرکه درکوی فنا در ره حق دانه نکشت تو و تسبح و مصلا و ره زهد و صلاح من و مسخانه و ناقوس و …
۳۸۸- دولت وصل دردم از یاراست و درمان نیز هم دل فدای او شد وجان نیز هم این که می گویند آن خوشتر زحسن یارما این دارد وآن نیز هم دوستان در پرده می گویم ولی گفته خواهد شد به دستان نیز هم هردو عالم یک فروغ روی اوست …
۱۱۶- خزانه غیب : آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دردم نهفته به زطبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبش دوا کنند معشوق چون نقاب زرخ بر نمی کشد هرکس حکایتی به تصور چرا کنند چون …
۳۴۴- طالع طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف گر بکشم زهی طرب وربکشد زهی شرف طرف کرم زکس نبست این دل پر امید من گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد وه ه درین خیال کج عمر عزیز …