فال حافظ

پیوندها
  • ۰
  • ۰
۶۹-ازکران تا به کران روضه خلدبرین خلوت درویشان است     مایه محتشمی خدمت درویشان است گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد   فتح آن درنظر رحمت درویشان است قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت   منظری از چمن نزهت درویشان است آنچه زر م یشوداز پرو آن قلب سیاه     کیمیاییست که …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۱۶- خیال نرگس مست زباغ وصل تو باید ریاض رضوان آب   زتاب هجر تودارد شرار دوزخ تاب به حسن عارض و خط تو برده اند پناه     بهشت و کوثر و طوبی لهم و حسن ماب چو چشم من همه شب جویبار باغ بهشت    خیال نرگس مست تو بیند انرد خواب بهار …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۴۳۳ – گوهر وصل من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم     لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو         که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس           که رداز …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۲۴۴- ارباب امانت گوهر مخزن اسرار همان است که بود   حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان زمره ارباب امانت باشند     لاجرم چشم گهر بار همان است که بود از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح   بوی زلف تو همان مونس جان است که …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۹۷- سیل دمادم ما راز خیال تو چه پروای شراب است   خم گوسرخود گیر که خمخانه خراب است گرخمر بهشت است بریزید که بی دوست   هرشربت عذبم که دهی عین عذاب است افسوس که شد دلبر و در دیده گریان   تحریر خیال خط او نقش بر آب است بیدار شو ای دیده …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۱۰۱- پیک مشتاقان مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست     تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل درقفس     طوطی طبعم زعشق شکر و بادام دوست زلف او دام است وخالش دانه آن دام و من   بر امید دانهای افتاده ام دردام دوست …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۲۰- ترک پری چهره آن ترک پری چهره که دوش از برما رفت   آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تارفت مرا از نظر آن نور جهان بین     کس واقف مانیست که از دیده چها رفت برشمع نرفت از گذر آتش دل دوش     آن دود که از سوز …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۴۰۵ – عشق ازی و جوانی عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام   مجلس انس و حریف همدمو شرب مدام ساقی شکر دهانو مطرب شیرین سخن     همنشینی نیک کردار و ندیمی نیکنام شاهدی از لطف و پاکی رشکآب زندگی   دلبری درحسن و خوبی غیرت اه تمام بزمگاهی دلنشان چون قصر …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۴۸۱ – وجود ما سحرگاهان که مخمور شبانه         گرفتم باده با چنگ و چغاله نهادم عقل را ره توشه از می     زشهر هستی اش کردم روانه نگار می فروشم عشوده ای داد     که ایمن گشتفم از مکر زمانه زساقی کمان ابرو شنیدم           …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۵۴- مستور و مست خوشتر زعیش و صحبت و باغ و بهار چیست   ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هروقت خوش ه دست دهدمغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند همر بسته به موییست هوش دار     عمخوار خویش باش غم روزگار چیست معنی آب زندگی و روضه ارم …
  • ازده نیاز