فال حافظ

پیوندها
  • ۰
  • ۰
۴۹۴- کیمیای عش ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی     تا راهرو نباشی کی راهب شوی د رمکتب حقایق پیش ادیب عشق     هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی دست از مس وجود چو مردان ره بشوی   تا کیمیای عش بیابی و زر شوی خواب و خورت ز مرتبه …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۵۳۵- ای پیک صبا زان می عشق کزا او پخته شود هر خامی     گرچه ماه رمضان است بیاور جامی روزها رفت که دست من مسکین نگرفت   ساق شمشاد قدی ساعد سیم اندامی روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل     صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی مرغ زیرک به …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۴۹۴- کیمیای عش ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی     تا راهرو نباشی کی راهب شوی د رمکتب حقایق پیش ادیب عشق     هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی دست از مس وجود چو مردان ره بشوی   تا کیمیای عش بیابی و زر شوی خواب و خورت ز مرتبه …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۱-  سبکباران ساحلها الایا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها        که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید     زتاب زلف مشکینش چه خون افتاد دردلها به می سجاده رنگین کن ، گرت پیر مغان گوید      که سالک بیخبر نبود زراه و رسم منزلها مرا درمنزل جانان …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۵۸- صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت   مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را     جامی نداد و زهر جداییچشاند و رفت چون صید او شدم من مجروح خسته را       دربحر غم بماند و جنیبت براند و رفت …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۵۶۰- گل افشان کن می خواه و گل افشان کن ا زدهر چه می جویی    این گفت سحر گه بلبل تو چه می گویی مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را     لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن   تاسرو …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۶۶- کرم نما و فرود آ رواق منظر چشم من آستانه تست     کرم نمای و فرود آ که خانه خانه تست به لطف خال و خط ا زعارفان ربودی دل   لطیفه های عجب زیر دام و دانه تست دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد   که درچمن همه گلبانگ …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۳۶۷- شر ط آن بود بگذار تا زشارع میخانه بگذریم       کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق   شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم جایی که تخت و سمند جم می رود به باد     گرغم خوریم خوش نبود …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۲۳۶- جان گداخت گداخت جان که شود کاردل تمان و نشد   بسوختیم درین آرزوی خام و نشد فغان که در طلب گنج نامه مقصود     شدم خراب جهانی زعم تمامو نشد دریغ و دردکه درجست وجوی گنج حضور   بسی شدم به گدایی برکرامو نشد به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم …
  • ازده نیاز
  • ۰
  • ۰
۲۹۵- تمنای لبت بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز   بر امیدجام لعلت دردی آشامم هنوز روز اول رفت دینم در سر زلفین تو   تا چه خواهد شد درین سودا سرانجامم هنوز ساقیا یکجرعه ده زان آب آتش گون که من   درمیان پختگان عشق او خامم هنوز ار خطا گفتم شبی موی …
  • ازده نیاز